پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
استهزاء / مسخره کردن

حوزه / با توجه به اينكه استهزا از مصاديق «ظلم» و «منكر» شمرده شده و با توجه به آيات متعددى كه در آن، انسانها از استهزاى مؤمنان، آيات الهى و دين نهى شده‌اند و به مرتكبان اين عمل وعده عذاب الهى داده شده برمى‌آيد كه استهزا ابتداءً عملى حرام است كه خداوند آن را قبيح و ناپسند و استهزاگران را مجرم شمرده است.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری«حوزه» در ادامه سلسله مباحث واژه های قرآنی، دراین بخش به واکاوی واژه استهزاء، ريشه‌ها ،آثار و پيامدهاى این رذیله اخلاقی می پردازد.    

استهزاء از ريشه «هـ‌ـ‌ز‌ـ‌ء» و در لغت به معناى طلب تحقير است، با هر وسيله‌اى كه صورت گيرد[1]، و در اصطلاح عبارت است از مسخره كردن افراد يا برخى امور با گفتار، يا كردار; مانند اشاره با چشم و ديگر اعضاى بدن[2] كه اين عمل بيشتر به قصد تحقير و توهين به ديگران صورت مى‌گيرد و گاهى نيز با اهدافى ديگر مانند فراهم كردن زمينه خوشحالى خود و ديگران[3]، تقويت روحيه خود و تضعيف روحيه دشمن، جبران كمبود شخصيت، ارضاى روحيه ديگر آزارى و‌... انجام مى‌پذيرد. در مواردى نيز هدف، مجازات يا تربيت فرد يا جامعه است كه در اين صورت ممدوح است; نه مذموم.[4]

*حكم استهزا:

استهزاى ديگران ظلم است. قرآن در آيه 11 حجرات/49 مسلمانان را از تمسخر يكديگر منع كرده و در پايان مى‌گويد: اگر اينان از عمل خويش توبه نكنند ظالم‌اند: «يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لايَسخَر قَومٌ مِن قَوم ... و‌مَن لَم‌يَتُب فَاُولـئِكَ هُمُ الظّــلِمون» ; همچنين خداوند در آيه‌اى ديگر استهزاگران آيات الهى را ستمكار شمرده و پيامبر را از همنشينى با آنان منع كرده است:«فَلاتَقعُد بَعدَ الذِّكرى مَعَ‌القَومِ الظّــلِمين».[5]افزون بر اين، استهزا از منكرات است، چنان‌كه در مورد اعمال قوم لوط آمده: «و تَأتونَ فى ناديكُمُ المُنكَرَ= شما در مجالس خود اعمال ناپسند انجام مى‌داديد» (عنكبوت/29، 29) كه طبق روايت پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)، يكى از كارهاى زشت آنان مسخره كردن مؤمنان بود[6]، بنابراين، با توجه به اينكه استهزا از مصاديق «ظلم» و «منكر»* شمرده شده و با توجه به آيات متعددى كه در آن، انسانها از استهزاى مؤمنان، آيات الهى و دين نهى شده‌اند و به مرتكبان اين عمل وعده عذاب الهى داده شده برمى‌آيد كه استهزا ابتداءً عملى حرام است كه خداوند آن را قبيح و ناپسند و استهزاگران را مجرم شمرده است[7]: «ما يَأتِيهِم مِن رَسول اِلاّ كانوا بِهِ يَستَهزِءون * كَذلِكَ نَسلُكُهُ فى قُلوبِ المُجرِمين» (حجر/15، 11‌ـ‌12 و نيز توبه/9، 65‌ـ‌66); اما اگر به عنوان مقابله به مثل، يا با هدف مجازات استهزاگران صورت گيرد با شرايط و حدودى جايز است.

*ريشه‌هاى استهزا:

استهزا چه در حوزه عقيده باشد، يا در حوزه اخلاق منشأ و ريشه‌هاى متعددى دارد. برخى از اين ريشه‌ها از نگاه قرآن عبارت است از:

* دشمنى و انتقام:

كافران براى مبارزه با پيامبران الهى و پيروانشان از استهزا به‌صورت حربه‌اى براى نابودى جبهه حق و انتقام* گرفتن از مؤمنان استفاده مى‌كردند: «و اِذا نادَيتُم اِلَى الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا و لَعِبـًا ... قُل يـاَهلَ الكِتـبِ هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلاّ اَن ءامَنّا بِاللّهِ». (مائده/5، 58‌ـ‌59)

* جهالت:

موسى(عليه السلام) در پاسخ اتهام بنى‌اسرائيل به او مبنى بر استهزا كردن آنان گفت: از اينكه از جاهلان باشم به خدا پناه مى‌برم: «قالوا‌اَتَتَّخِذُنا هُزُوًا قالَ اَعوذُ بِاللّهِ اَن اَكونَ مِنَ‌الجـهِلين» (بقره/2،67); يعنى مسخره كردن ديگران ناشى از جهالت كار انسانهاى جاهل است.[8]

* عدم تعقل:

قرآن كريم، استهزاى نماز و بازيچه دانستن آن از سوى برخى اهل كتاب و كافران صدر اسلام را ناشى از ترك انديشه و تعقل* مى‌داند: «و اِذا نادَيتُم اِلَى الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا و لَعِبـًا ذلِكَ بِاَنَّهُم قَومٌ لايَعقِلون» (مائده/5،58)

 * برترى‌طلبى و غرور:

حس برترى‌جويى گاهى باعث مى‌شود كه انسان ديگران را كوچك‌تر از خود پنداشته، آنان را استهزا كند: «يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لايَسخَر قَومٌ مِن قَوم عَسى اَن يَكونوا خَيرًا مِنهُم و لا نِساءٌ مِن نِساء عَسى اَن يَكُنَّ خَيرًا مِنهُنَّ» (حجرات/49، 11) ذكر كلمه «خيراً» در اين آيه افزون بر اينكه به منشأ استهزاى مؤمنان كه همان برترى‌جويى است اشاره دارد، اين برتر بودن ظاهرى را نيز نفى كرده و به شخص استهزا كننده هشدار مى‌دهد كه ممكن است فردى كه مورد استهزاى شما قرار گرفته در واقع از شما بهتر باشد.[9] در شأن نزول اين آيه نقل شده كه يكى از مسلمانان به سبب بدكاره بودن مادرش در جاهليت مورد استهزاى ثابت‌بن‌قيس قرار گرفت.

*دنياطلبى:

گاهى داشتن‌ثروت ودلبستگى به دنيا موجب استهزاى افراد فقير يا زيردست مى‌گردد:«زُيِّنَ لِلَّذينَ كَفَروا الحَيوةُ الدُّنيا و يَسخَرونَ مِنَ الَّذينَ ءامَنوا» (بقره/2،212) در روايتى از ابن‌عباس نقل شده كه آيه فوق در مورد گروهى از اشراف و سران قريش نازل شده كه زندگى بسيار مرفهى داشتند و به همين جهت جمعى از مؤمنان تهيدست همچون عمار و بلال را به تمسخر مى‌گرفتند.[10] قرآن در آيات 34‌ـ‌35 جاثيه/45، نيز از وضعيت مشركان در قيامت خبر داده است كه بر اثر استهزاى قرآن، به جهت مغرور شدن آنان به امكانات و رفاه دنيوى[11]گرفتار عذاب شده‌اند: «ذلِكُم بِاَنَّكُمُ اتَّخَذتُم ءايـتِ اللّهِ هُزُوًا و غَرَّتكُمُ الحَيوةُ الدُّنيا». آيات ابتداى سوره‌هُمَزه نيز مغرور شدن به مال* و ثروت را منشأ طعن‌و استهزاى ديگران دانسته است. (همزه/104،1‌ـ‌3)

* گناه:

ارتكاب گناه و اصرار بر آن، انسان را به ارتكاب گناهان بزرگ‌تر مانند تكذيب آيات الهى و حتى استهزاى آن مى‌كشاند: «ثُمَّ كانَ عـقِبَةَ الَّذينَ اَســوا السّواى اَن كَذَّبوا بِـايـتِ اللّهِ و كانوا بِها يَستَهزِءون» (روم/30،‌10 و نيز جاثيه/ 45، 7‌ـ‌9)

*آثار و پيامدهاى استهزا:

استهزاى مؤمنان، دين و آيات الهى در دنيا و آخرت آثار و پيامدهاى متعددى دارد; مانند:

* هلاكت دنيوى:

استهزاى پيامبران الهى از سوى امتهاى پيشين باعث شد كه خداوند به سختى از آنان انتقام گرفته، آنان را دچار هلاكت دنيوى كند: «و ما يَأتيهِم مِن نَبىّ اِلاّ كانوا بِهِ يَستَهزِءون * فَاَهلَكنا اَشَدَّ مِنهُم بَطشـًا و مَضى مَثَلُ الاَوَّلين» (زخرف/43، 7‌ـ‌8) و يكى از امورى كه بيشتر آنان به تمسخر مى‌گرفتند عذاب* موعود از جانب پيامبران بود; ليكن همان عذابى كه آن را به تمسخر مى‌گرفتند دامنگير آنان شد: «فَحاقَ بِالَّذينَ سَخِروا مِنهُم ما كانوا بِهِ يَستَهزِءون» (انعام/6،10 و‌نيز هود/11،8; نحل/16،34; انبياء/ 21،41; زمر/39،48; غافر/40،83; جاثيه/45،33; احقاف/46،26); همچنين در شأن نزول آيه«اِنّا‌كَفَينـكَ المُستَهزِءين» (حجر/15،95) كه درباره استهزاكنندگان پيامبر اسلام است، آمده كه 5 يا 6 نفر از آنان هر يك با اشاره جبرئيل به نوعى گرفتار بلايى شده، در دنيا نابود شدند.[12]

*حبط اعمال:

باطل شدن اعمال از ديگر آثار استهزاى آيات خدا و پيامبران الهى شمرده شده است. اينان در قيامت ثواب اعمال خود را از‌دست داده و هيچ بهره‌اى از كارهاى خير دنيوى خود نخواهند برد:«اُولـئِكَ الَّذينَ كَفَروا بِـايـتِ رَبِّهِم و لِقاهِ فَحَبِطَت اَعمــلُهُم فَلانُقيمُ لَهُم يَومَ القِيـمَةِ وَزنـا * ذلِكَ جَزاؤُهُم جَهَنَّمُ بِما‌كَفَروا واتَّخَذوا ءايـتى و رُسُلى هُزُوا» (كهف/18، 105‌ـ‌106) و جمله «فَلانُقيمُ لَهُم يَومَ‌القِيـمَةِ وَزنـا» به اين حقيقت اشاره دارد كه بر اثر بطلان اعمال استهزاگران، آنان هيچ وزن و ارزشى در پيشگاه خداوند ندارند، يا چنان‌كه برخى گفته‌اند، بر اثر بطلان اعمال آنها خداوند هيچ ميزانى براى سنجش اعمال آنان بر پا نخواهد كرد.[13]

* فراموشى خداوند:

پيامد ديگر استهزا غفلت از ياد خداست: «فَاتَّخَذتُموهُم سِخريـًّا حَتّى اَنسَوكُم ذِكرى و كُنتُم مِنهُم تَضحَكون» (مؤمنون/23،110) به همين سبب خداوند نيز در قيامت آنان را فراموش مى‌كند: «و قيلَ اليَومَ نَنسـكُم كَما نَسيتُم لِقاءَ يَومِكُم هـذا و مَأوكُمُ النّارُ و ما لَكُم مِن نـصِرين * ذلِكُم بِاَنَّكُمُ اتَّخَذتُم ءايـتِ اللّهِ هُزُوًا» (جاثيه/45، 34‌ـ‌35) و فراموشى خداوند به اين است كه آنان‌را در آتش جهنم رها كند و به يارى آنان نشتابد.[14]

* ارتداد:

مسلمانى كه خداوند، پيامبر و آيات الهى را مسخره كند، از دايره ايمان خارج و مرتد خواهد شد، بر همين اساس قرآن در آيات 64‌ـ‌66 توبه/9 آن دسته از مسلمانان منافق كه خدا و پيامبر را مسخره مى‌كردند كافر شمرده است: «قُلِ استَهزِءوا اِنَّ اللّهَ مُخرِجٌ ما تَحذَرون * ولـَئِن سَاَلتَهُم لَيَقولُنَّ اِنَّما كُنّا نَخوضُ و نَلعَبُ قُل اَبِاللّهِ و ءايـتِهِ و رَسولِهِ كُنتُم تَستَهزِءون * لاتَعتَذِروا قَد كَفَرتُم بَعدَ ايمـنِكُم اِن نَعفُ عَن طَـائِفَة مِنكُم نُعَذِّب طَـائِفَةَ بِاَنَّهُم كانوا مُجرِمين» كه در شأن نزول آيات فوق نقل‌شده كه در بازگشت از جنگ تبوك* گروهى از منافقان اقدام به استهزاى پيامبر كردند كه آيات فوق نازل شد و آنان را كافر شمرد.[15] استهزاى خدا، پيامبر و آيات الهى در صورتى موجب ارتداد مسلمان مى‌شود كه از سوى شخص بالغ، عاقل و از روى قصد و جدّى باشد. (‌=> ارتداد)

* مورد استهزا واقع شدن:

كافرانى كه مؤمنان را در دنيا استهزا كرده‌اند در آخرت مورد تمسخر آنان قرار خواهند گرفت: «اِنَّ الَّذينَ اَجرَموا كانوا مِنَ‌الَّذينَ ءامَنوا يَضحَكون * و‌اِذا مَرّوا بِهِم يَتَغامَزون ... فَاليَومَ الَّذينَ ءامَنوا مِنَ الكُفّارِ يَضحَكون * عَلَى الاَرائِكِ يَنظُرون» (مطفّفين/83‌، 29‌ـ‌30، 34‌ـ‌35) بر روى بهشتيان كه بر تختها تكيه زده‌اند درى از جهنم* گشوده مى‌شود و آنان به جهنميان كه در حال عذاب هستند مى‌نگرند و به آنان مى‌خندند[16] و اين استهزا، بر اثر همان تمسخرى است كه كافران در دنيا نسبت به مؤمنان داشتند[17]:«هَل‌ثُوِّبَ الكُفّارُ ما كانُوا يَفعَلُون» (مطفّفين/83‌،36) افزون بر استهزاى مؤمنان، خداوند نيز كسانى كه مؤمنان را مسخره كنند استهزا خواهد كرد: «اَلَّذينَ يَلمِزونَ المُطَّوِّعينَ مِنَ المُؤمِنينَ فِى الصَّدَقـتِ والَّذينَ لايَجِدونَ اِلاّ جُهدَهُم فَيَسخَرونَ مِنهُم سَخِرَ اللّهُ مِنهُم» (توبه/9،79) در آيه‌اى ديگر نيز به استهزاى مؤمنان از سوى منافقان اشاره شده و در آن استهزاى خداوند را از پيامدهاى آن برشمرده است: «و اِذا لَقُوا الَّذينَ ءامَنوا قالوا ءامَنّا و اِذا خَلَوا اِلى شَيـطينِهِم قالوا اِنّا مَعَكُم اِنَّما نَحنُ مُستَهزِءون * اَللّهُ يَستَهزِئُ بِهِم و يَمُدُّهُم فى طُغيـنِهِم يَعمَهون». (بقره/2،14‌ـ‌15)  

* حسرت در قيامت:

كسانى كه پيامبر و مؤمنان را در دنيا به استهزا گرفته‌اند در آخرت به شدت از كار خود پشيمان و بر كوتاهى خود در انجام دادن كارهاى نيك و ترك استهزا دچار حسرت*اند: «يـحَسرَتى عَلى ما فَرَّطتُ فى جَنـبِ اللّهِ و اِن كُنتُ لَمِنَ السّـخِرين». (زمر/39، 56) كوتاهى اين گروه در انجام كارهاى خير و ترك اعمال ناروا به قدرى است كه حتى خداوند نيز واژه حسرت را درباره آنان به‌كار برده، مى‌گويد: «يـحَسرَةً عَلَى العِبادِ ما يَأتيهِم مِن رَسول اِلاّ كانوا بِهِ يَستَهزِءون» (يس/36،‌30); يعنى حسرت و پشيمانى بر چنين بندگانى باد كه زمينه هدايت براى آنان فراهم بوده; ولى به جاى آن به استهزاى پيامبران الهى پرداختند. در اينكه اهل حسرت در اين آيه و مانند آن كيان‌اند و مورد حسرت چه كسانى هستند، اقوال متعددى در بين مفسران است.[18]

* خوارى و عذاب اخروى:

كيفر استهزاگران انبيا و آيات الهى و مؤمنان، جهنّم است: «ذلِكَ جَزاؤُهُم جَهَنَّمُ بِما كَفَروا واتَّخَذوا ءايـتى ورُسُلى هُزُوا» (كهف/18، 106) و براى آنان عذابى دردناك (توبه/9،79) و خواركننده است: «اُولـئِكَ لَهُم عَذابٌ مُهين» (جاثيه/45،9 و نيز هود/11،39); عذابى كه هيچ‌گاه از آن خارج نشده و عذر آنان نيز پذيرفته نخواهد شد: «فَاليَومَ لايُخرَجونَ مِنها و لا هُم يُستَعتَبون» (جاثيه/45، 35) و در برابر فرياد آنان براى خروج، با لحنى تحقير كننده به خاموشى فراخوانده خواهند شد:«رَبَّنا اَخرِجنا مِنها فَاِن عُدنا فَاِنّا ظــلِمون * قالَ اخسَـوا فيها و لاتُكَلِّمون * اِنَّهُ كانَ فَريقٌ مِن عِبادى يَقولونَ رَبَّنا ءامَنّا ... فَاتَّخَذتُموهُم سِخريـًّا» (مؤمنون/23، 107‌ـ‌110) نه اعمالى كه در دنيا انجام داده‌اند برايشان سودى خواهد داشت و نه ياورانى كه غير از خدا براى خود برگزيده‌اند: «و لايُغنى عَنهُم ما كَسَبوا شَيـًا و لا مَا اتَّخَذوا مِن دونِ اللّهِ اَولِياءَ و لَهُم عَذابٌ عَظيم» (جاثيه/45، 10)، ازاين‌رو آنان در آخرت هيچ كمك و ياورى نخواهند داشت: «ما لَكُم مِن نـصِرين * ذلِكُم بِاَنَّكُمُ اتَّخَذتُم ءايـتِ اللّهِ هُزُوًا» (جاثيه/45، 34‌ـ‌35 و نيز انعام/6، 70)

[1]. التحقيق، ج‌11، ص‌256، «هزء».

[2]. جامع‌السعادات، ج‌2، ص‌287.

[3]. معراج‌السعاده، ص‌502.

[4]. الفرقان، ج‌26‌ـ‌27، ص‌244.

 [5]. الفرقان، ج‌13‌ـ‌14، ص‌139; راهنما، ج‌9، ص‌174.

[6]. جامع‌البيان، مج‌11، ج‌20، ص‌178; تفسير قرطبى، ج‌13، ص‌226.

[7]. الفرقان، ج‌13‌ـ‌14، ص‌139; راهنما، ج‌9، ص‌174.

 [8]. نمونه، ج‌1، ص‌303; الفرقان، ج‌26‌ـ‌27، ص‌243‌ـ‌244.

[9]. نمونه، ج‌22، ص‌179; الفرقان، ج‌26‌ـ‌27، ص‌243‌ـ‌244.

 [10]. مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌540‌ـ‌541.

[11]. نمونه، ج‌21، ص‌289.

[12]. جامع‌البيان، مج‌8‌، ج‌14، ص‌95; مجمع‌البيان، ج‌6‌، ص‌533‌ـ‌534.

[13]. مجمع‌البيان، ج6‌، ص767; نمونه، ج12، ص‌562.

[14]. مجمع‌البيان، ج9، ص121; الميزان، ج18، ص180.

[15]. مجمع‌البيان، ج‌5، ص‌70‌ـ‌71.

[16]. جامع‌البيان، مج‌15، ج‌30، ص‌139.

[17]. همان، ص‌139‌ـ‌140; الميزان، ج‌20، ص‌240.

 [18]. جامع البيان، مج‌12، ج‌23، ص‌4‌ـ‌5; التبيان، ج‌8، ص‌454; مجمع البيان، ج‌8، ص‌659.

منبع: کتاب جرعه ای از زلال قرآن- میرزا ابوالقاسم محمدی گلپایگانی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha